کد خبر : 671
تاریخ انتشار : 29 اردیبهشت 1400

معمای خواهر ناپدیدشده در پرونده قتل بابک خرمدین

معمای خواهر ناپدیدشده در پرونده قتل بابک خرمدین

نیک نیوز: همشهری نوشت: ماجرای ناپدیدشدن مرموز یکی از خواهران بابک خرمدین این پرونده را پیچیده کرده است.

در این گزارش می‌خوانید:

* سه روز پس از قتل هولناک بابک خرمدین به‌دست پدر و مادرش، محوطه بلوکc2 شهرک اکباتان کاملا ساکت و آرام است. درست مثل همه ظهرها که رفت‌وآمد در اینجا کمتر است و بیشتر ساکنان یا در خانه‌هایشان مشغول استراحت هستند یا هنوز از محل کار به خانه برنگشته‌اند.

* در این میان تنها نشانه‌ها از ماجرای جنایت هولناکی که چند روز پیش در یکی از واحدهای این بلوک رخ داد، 2حجله است که عکس بابک خرمدین، کارگردان و مدرس سینما روی آن به چشم می‌خورد و یکی را در مقابل ورودی بلوک قرار داده‌اند و دیگری را مقابل مجتمعی که خانواده خرمدین ساکن آن هستند. بعضی از همسایه‌ها حاضر نیستند درباره اتفاقی که در نزدیکی‌شان رخ داده حرف بزنند و آنهایی هم که صحبت می‌کنند، هنوز در شوک هولناک‌ترین جنایتی هستند که در این محله رخ داده است.

روایت همسایه‌ها از ماجرای قتل کارگردان:

زن میانسال توضیح می‌دهد:

* بابک از دوستان صمیمی پسرم بود. آنها از کودکی باهم دوست بودند. باهم مدرسه می‌رفتند و این اواخر هم باهم دوچرخه سواری می‌کردند. آنها از اینجا با دوچرخه می‌رفتند پارک چیتگر و بعد برمی‌گشتند. بابک خیلی بچه خوبی بود. خیلی مودب و آرام بود. بچه من با هرکسی دوست نمی‌شد و به‌خاطر همین مطمئن هستم که بابک ظاهر و باطنش یکی بود. همیشه پسرم از او تعریف می‌کرد و اینهایی را که راجع به او می‌گویند باورم نمی‌شود. او پسری سر‌به زیر، آرام، مهربان و مودب بود و نمی‌توانم قبول کنم پدر و مادرش را اذیت می‌کرده و روزگار آنها را سیاه کرده بود.

*  آخرین باری که بابک و مادرش را دیدم حدود 20روز پیش بود. داشتند باهم برای خرید به فروشگاه می‌رفتند. بابک پسر آرامی بود. به‌نظر می‌رسید که رابطه خیلی خوبی با مادرش دارد و مطمئن هستم که اعترافات پدرش درست نیست. در این 8سالی که ما اینجا ساکن شده‌ایم، هرگز رفتار بدی از مقتول ندیده بودم.

* یکی از ابهاماتی که پرونده قتل بابک خرمدین را پیچیده کرده، ماجرای ناپدید شدن یکی از خواهرانش است. موضوعی که هم‌اکنون پلیس و تیم جنایی نیز در حال تحقیق روی آن هستند و ممکن است روند رسیدگی به این پرونده را وارد فاز تازه‌ای کند.

یکی از ساکنان بلوک c2که این خانواده را به خوبی می‌شناسد می‌گوید:

* بابک خواهری به اسم آزیتا دارد. او چند سال پیش ازدواج کرد اما بعد از شوهرش جدا شد و دیگر نه او را دیدیم و نه شوهرش را. هردویشان ناپدید شدند و حالا هم مطالبی در شبکه‌های اجتماعی خوانده‌ام که نوشته بودند احتمال کشته‌شدن این دختر هم به‌دست پدرش مطرح شده است. نمی‌دانم این مسئله چقدر جدی است اما مطمئن هستم که اگر بابک هم از چند سال پیش همانند خواهرش از خانواده جدا می‌شد و مستقل زندگی می‌کرد، این اتفاق هرگز رخ نمی‌داد.

بابک با افراد زیادی ارتباط نداشت

* یکی از مهم‌ترین بخش‌های اعترافات پدر مقتول در دادسرا، ارتباطات نامتعارف پسرش با دختران بود و اینکه او با این بهانه که آنها شاگردانش هستند، این افراد را به خانه می‌آورد. اما یکی از پرسنل انتظامات می‌گوید که مقتول ارتباطات چندانی نداشت. با افراد زیادی رفت‌وآمد نداشت و او هرگز ندیده بود که وی با دختران مختلفی در رفت‌وآمد باشد.

دختر جوان از شاگردان مقتول بوده می‌گوید:

* از وقتی خبر قتل استادمان را شنیدیم، شوکه شدیم. برای همین هماهنگ کردیم و امروز به اینجا آمدیم و در یادبود او این حجله‌ها را نصب کردیم.

* هنوز باورم نمی‌شود که استاد آرام ما دچار چنین سرنوشت هولناکی شده باشد. ما در کلاس‌ها چیزی جز آرامش از او ندیدیم. گاهی وقت‌ها آنقدر آرام حرف می‌زد که حتی صدایش هم به سختی شنیده می‌شد. هیچ وقت لحن تندی نداشت و فرد محجوب و باحیایی بود.

* هیچ‌وقت نمی‌شود باطن آدم‌ها را از روی ظاهرشان قضاوت کرد. شاید این سکه روی دیگری هم داشته اما آنچه اطمینان دارم این است که ظاهر استاد و رفتارش طوری بود که همه ما که دانشجوی او بودیم، او را فردی آرام و محجوب می‌شناختیم و برای همین هم بود که امروز به اینجا آمدیم تا برای یادبودش اقدام به نصب این حجله‌ها کنیم.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر هستید
https://github.com/igoshev/laravel-captcha

نظرات

انتشار یافته: 0
در انتظار بررسی: 0
غیر قابل انتشار: 0